آبان ماه 10

فصل 5 سریال کلیفرنیکیشن رو هم تموم کردم. پایان این فصل یه طور خاصی بود.

خب آره... تمام این سریال در مورد ف ا ک ی ن گ   و   پ ا ن چ ی ن گ هست! اما ناکامی ها و نا امیدی های آدما رو از هم خیلی خوب نشون می ده که من عاشقشم. خیلی وقتا موقع دیدن فیلم با شخصیت هنک موودی همذات پنداری کردم. 

فعلا بقیه سریالو ندارم که ببینم.


با خودم یه قرارایی گذاشتم.

فعلا نمی خوام درموردش صحبت کنم.

می خوام ببینم از عهده ش برمیام یا نه. این منم که باید جریان زندگیم رو به دست بگیرم. وقتی برای بدبختی ندارم.

فردا یه روز دیگه ست... به گمونم سخت... اما همین که یه روز "دیگه" ست... خوبه...


پ.ن1: مچکرم ازت نازی! حرفات خوب بود. خیلی خوب (:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد